چايخانههاي عمومي شهر تبريز، كه اصطلاحا قهوهخانه ناميده ميشوند، ويژگي خاصي دارند كه با نظاير خودشان در شهرهاي ديگر متفاوت است. بسياري از اين قهوهخانهها صنفي هستند و براي كارگران و پيشهوران نقش مختلط غذاخوري، محل كاريابي و استراحت و تفريح را بازي ميكنند و يا به زبان امروزي نوعي كلوب سنتي هستند با تمام مشخصات آن.
در تبريز قهوهخانه زياد است و تبريزيها خوب ميدانند كه چگونه از اين قهوهخانهها استفاده بكنند. بويژه در فصل سرما كه قهوهخانه مناسب ترين محل ملاقات و گفتگوست. در نگاه غير تبريزيها، زيادي قهوهخانهها به خاطر زيادي بيكار و تنبلي است كه اوقات خود را عاطل و باطل در قهوهخانهها ميگذرانند اما اين قضاوت كاملا نادرست است. قهوهخانهها يكي از مراكز اصلي تجمع جامعه سنتي و در عين حال مدافع فرهنگ محلي است.
قهوهخانههاي تبريز خصلت كاملاً مردانهاي داشتند، مگر قهوهخانههايي كه محل رفت و آمد روستاييان بود، نظير قهوهخانههايي كه در (سامان ميداني) قرار داشتند و يا قهوهخانههايي كه پشت مسجد كبود و قهوهخانههايي كه در خيابان فردوسي، جنب گاراژهاي مسافربري قرار گرفته بودند كه زن و بچه همراه با مردان براي استراحت و خوردن چايي و ناهار به آنجاها مي رفتند.
چايي بزرگ، كه در تهران چايي تركي ناميده ميشود و در ليوان و يا استكانهاي بزرگ خورده ميشود، در تبريز چايي درشكهچي ناميده ميشود كه بيشتر كارگران ميخوردند. بقيه مردم استكانهاي كوچك كمر باريك را ترجيح ميدهند كه در قهوهخانه دوتايي عرضه ميشود يعني بلافاصله بعد از صرف اولين استكان، قهوهچي استكان دوم را ميآورد.
قليان در تمام قهوهخانهها حاضر هست. بعضيها چندين سر قليان (تنباكو) را عوض ميكردند و هنگامي كه ميخواستند حساب بپردازند قهوهچي با صداي بلند به دخلدار ميگفت كه سه تا سر دارد! عصرها در قهوهخانه پر مشتري صداي غل غل قليانها با صداي قناريهايي كه در قفسهايي متعدد از سقف آويزان شده بودند و با صحبتهاي پر صداي مشتريها قاطي ميشدند و فضاي دودآلود قهوهخانه را به حالت خاصي در ميآورد. قليان و تنباكوي بعضي از قهوهخانه معروف بود، از آن جمله قليانهاي كافه حاج محمود (كافه شعرا) در «ميار ميار» بينظير بودند. زغال آن مرغوب بود و اخگر يا جرقه نميانداخت. اين قهوهخانه پاتوق شعراي تبريز بود و هر كدام از آنان كه كتابي منتشر ميكرد نسخهاي از آن را به قهوهخانه هديه ميكرد و كتابخانه ديواري زيبايي در اين قهوهخانه ايجاد شده بود. شعرا و اهل ادب تبريز در اين قهوهخانه جمع ميشدند و در ضمن دود كردن قليان با هم بحث ادبي ميكردند. در آنجا ميبايست با صداي بلند حرف زد زيرا صداي قليانها چنان در هم پيچيده بود كه صداي آهسته در آن ميان شنيده نميشد.
وقتي دود سيگار و قليان و چپق غير قابل تحمل ميشد، قناريها ساكت و افسرده ميشدند و شاگرد قهوهچي بلافاصله پنجرهها را باز ميكرد تا هواي تازه وارد بشود و حتي اگر هوا خيلي سرد بود پنجرهها ميبايست باز ميشد. در دهه چهل قهوهخانهاي در تبريز پيدا نميشد كه قناري نداشته باشد و همين امر موجب رونق كار قناري بازها بود و قهوهخانه قناري بازها در كوچه پاساژ محل خريد و فروش اين پرنده زبيا و خوش الحان محسوب مي شد. قهوهخانه كبوتر بازها (قوش بازلار قهوهسي) نيز در همان نزديكي قرار داشت كه محل خريد و فروش كبوتر و تخم كبوتر بود.
قهوهخانه نوازندگان (چالقيچيلار قهوهسي) واقع در كوچه نعل بندان (نال چيلار) نيز از قهوهخانههاي پر رونق اين دوره است. در اين قهوهخانه گروه هاي موسيقي مركب از خواننده، نوازنده و رقاص وجود داشتند و هر كس عروسي يا جشن و سروري داشت به آن قهوهخانه مراجعه ميكرد و گروه موسيقي را به خانهاش مي آورد.
قهوه خانه «عاشيقها» در مقابل باغ گلستان، كه بعدها معروفيت بينظيري يافت، در آغاز پاتوق پهلوانها، مارگيرها و شعبده بازها بود و چون مردم براي تماشاي نمايشات اين هنرمندان دوره گرد به درب گجيل (گجيل قاپوسي) ميآمدند و مكاني بود براي عرضه هنرهاي نمايشي سنتي، لذا عاشيقها نيز در قهوهخانه مستقر ميشدند و وقتي نمايش پهلوانان در ميدان گجيل تمام ميشد، تماشاچيها براي خوردن چايي به قهوهخانه ميرفتند و در ضمن از ساز آواز عاشيقها نيز استفاده ميكردند.
بعد از آنكه ترمينال اتوبوسها در ميدان «گجيل» ايجاد شد، قهوهخانه عاشيقها رونق بيشتري گرفت و كفاف مشتريها را نميداد. از اين رو قهوهخانه عاشيقي ديگري در «چاي كنار» و دامنه «آينالي» داير شد و تبريزيها ميهمانان خود را كه از شهرهاي ديگر ميآمدند به قهوهخانه عاشيقها ميبردند و بوجود عاشيقها افتخار ميكردند.
غير از عاشيقها كه در چند قهوهخانه تبريز ساز ميزدند و آواز ميخواندند، نقالها و دراويش نيز مجلس آراي قهوهخانه بودند و قبل از اينكه سينما عموميت پيدا بكند نقالها كارشان پر رونق بود. دراويش عموما قصيده ميخواندند و وصف حضرت علي ميكردند و بعد از جمع آوري انعام به قهوهخانه ديگري ميرفتند. اما نقالها در قهوهخانه پايگاه درست ميكردند و بعضي از آنها استادان با ارزشي بودند. قهوهخانههاي معروف نقالهاي مشهوري داشتند كه انواع و اقسام داستانهاي حماسي، تاريخي و اسطورهاي را به زبان توده مردم در قهوهخانه نقل ميكردند. بسياري از قهوهخانه ها بعد از ظهر روزهاي جمعه برنامه نقالي داشتند و علاقهمندان زيادي را به طرف خود جلب ميكردند. شبهاي زمستان نيز قهوهخانه هاي بزرگ برنامه نقالي داشتند و گاهي نقل بعضي از داستانهاي تاريخي چهل روز طول ميكشيد.
بعضي از كتابهاي تركي نظير رستم نامه، گرشاسب نامه و نيز اميرارسلان نامدار و حسين كرد شبستري ماخذ اصلي داستانهاي نقالي بودند و نقالاني نيز بودند كه خود كتاب چاپ كرده بودند. معروفترين نقال تبريز در دهههاي چهل و پنجاه آقاي شاگردي بود كه بعدها براي اجراي برنامه به راديو تبريز دعوت شد. مرحوم شاكري با ريش سفيد بلندش كه تا سينه ميرسيد در قهوهخانه درب گجيل (گجيل قاپوسي) نقالي ميكرد و طرفدارانش از تمام مناطق شهر تبريز براي شنيدن نقالي او ميآمدند. بعضي از نقالها پرده نقاشي شده بر ديوار قهوهخانه آويزان ميكردند و صحنههاي جنگي را از روي پرده نقاشي توضيح ميدادند و دهان بينندگان از ديدن قيافه شخصيتهاي داستان بر پرده نقاشي باز ميماند.
لوطيها نيز در قهوهخانه برو بيايي داشتند. لوطيهاي تبريز در نهضت مشروطيت نقش مثبتي بازي كردهاند و در ميان قشر قهوهخانه رو از احترام نسبي برخوردار بودند. بعضي از لوطيها كه شغل آبرومندي نظير، قصابي، گله پزي و بار فروشي داشتند، وقتي وارد قهوهخانه ميشدند براي جلب نظر ديگران به شاگرد قهوهچي ميگفتند كه به حساب آنها به همه حاضرين چايي بدهند. كسي چايي لوطي را رد نميكرد. اهل قهوهخانه هرگز از چايي سير نميشوند و ميگويند: «گچدي بشه و ور اون بشه. چاي نهدي. ساي نهدي» يعني نبايد چايي را شمرد.
معروفترين قهوهخانه تبريز براي غير تبريزيها قهوهخانه بذله گويان (دوبهلر قهوهسي) تبريز بود كه در بازار سراي دو دروازه (ايكي قاپولي) قرار داشت. اهل تفريح و شوخ طبعها در آن قهوهخانه جمع ميشدند و لطيفه تعريف ميكردند و به شوخي ميپرداختند. روزنامه «توفيق» كه سوژهاي بنام حزب خران درست كرده بود به اين قهوهخانه لقب كافه خران داده بود و از آن به بعد اين قهوهخانه به كافه خران معروف شد. در اين قهوهخانه چند نفر پاي ثابت داشتند كه مانند هنرپيشههاي واقعي مردم را مشغول ميكردند و اگر يكي از آنان غيبت ميكرد صاحب قهوهخانه كسي را به دنبالش ميفرستاد تا قهوهخانه از رونق نيافتد.
قهوهخانه خروس بازها در ميار ميار يكي ديگر از قهوهخانههاي معروف تبريز بود. اين قهوهخانه محل تجمع خروس بازان حرفهاي بود. خروس بازها براي اينكه خروس جنگي تربيت بكنند خروسي از نژاد خوب «لاري» يا «هراتي» ميخريدند و ضمن اينكه آنرا خوب تيمار ميكردند و كشمش ميخوراندند آموزش نيز ميدادند، به اين ترتيب كه يك خروس معمولي ميخريدند و ميگذاشتند كه با هم جنگ بكنند. در عرض چند دقيقه خروس «لاري» خروس معمولي را ميكشت و مغرور ميشد. از آن پس هر خروسي را ميديد ميخواست بكشد حتي اگر رقيب قويتر از او بود از ميدان بدر نميرفت تا كشته ميشد.
در ماه رمضان قهوهخانه را روزها ميبستند و شبها تا موقع خوردن سحري باز بودند. قهوهخانه محلات تبريز در شبهاي رمضان محل تفريح و ترنا بازي و گل بازي بود و عملا نميشد حرف جدي زد. يا ميبايست قاطي ديگران بشوي و در بازيهاي دسته جمعي شركت بكني و يا اينكه به خانه پناه ببري و در كتابهايت غرق شوي. برخلاف قهوهخانههاي اروميه كه بدون استثنا تخته نردبازي و شطرنج بازي در آنها رواج كامل داشت، در قهوهخانههاي تبريز به ندرت شطرنج بازي و تخته نرد بازي ميشد.
دهه چهل بعضي از صنوف مراكز تجمع داشتند كه با نام صاحب قهوهخانه مشخص ميشد. مثلا در نقاط مختلف شهر قهوهخانه درشكهرانها (داشكاچيلار قهوهسي) وجود داشت كه به نام قهوهخانه حاج علي، قهوهخانه قرهيوسف و غيره ناميده ميشدند، در واقع نام صنف، نام دوم قهوهخانه بود. نام اصلي همان نام صاحب قهوهخانه بود. در آن دوره درشكه مسافربري از دور خارج شده ولي درشكههاي باري فعال بودند كه اغلب مصالح ساختماني و ترهبار و سبزيجات حمل ميكردند. زغال فروشها نيز قهوهخانه مختلف داشتند. روستائيان قرهداغ ذغال را با قاطر ميآوردند و در حياط اين قهوهخانه جمع ميكردند و مردم بار زغال را مستقيماً از روستاييان ميخريدند و براي كرسيها و منقلهاي خود مصرف ميكردند. به تدريج كه وسايل حمل و نقل مدرن زياد ميشد وسايل حمل و نقل سنتي از دور خارج ميشدند. وقتي درشكههاي مسافربري (فايتونها) از دور خارج شدند، تاكسي جاي آنها را گرفت و قهوهخانه تاكسي رانها (تاكسي چيلار قهوهسي) در «ميدان ساعت» بوجود آمد و وقتي شتر به خارج شهر رانده شد، قهوهخانه كاميون داران در «قونقاباشي» ايجاد شد. كافه رانندگان در خيابان فردوسي نيز همواره از قهوهخانههاي معروف تبريز بود. در اين قهوهخانه علاوه بر تجمع راننده و شاگرد راننده و صاحب ماشين كه محل كارشان در خيابان فردوسي بود، جمع مي شدند.
اهالي شهرهاي نزديك تبريز نيز در نقاط مختلف شهر به ويژه در دروازههاي متعدد تبريز قهوهخانه مخصوص خود را داشتند كه به نام ساكنين همان شهر ناميده ميشدند. مانند قهوهخانه مرنديها، اسكوييها و غيره. معمولا اين قهوهخانه ايستگاه اتوبوس يا مينيبوس (قاپدي، قاشدي) و تاكسي بارهايي بود كه بين تبريز و شهر مربوطه مسافركشي ميكردند.
صنف نانوا و كارگران نانوايي قهوهخانههاي متعددي داشتند كه قهوهخانه شاطرها (شاطرلار قهوهسي) مخصوص كارگران سنگكپزي و قهوهخانه نانوايان مركز تجمع كارگران لواش پزش و بربري پزي بود. تقريباً تمام قهوهخانههاي تبريز براي نهار ديزي ميفروختند. صبحانه نيز عموماً نان و پنير و چايي شيرين و يا كره و مربا داشتند. اين غذاهاي مقوي كارگري و ارزان قيمت موجب ميشد كه اكثريت كارگران و پيشهوران هنگام ناهار در قهوهخانه جمع بشوند.
بعضي از قهوهخانه كه محل رفت و آمد روستاييان و كارگران فصلي بود چند بسته لحاف و تشك نيز در بالكن داشتند و روستاييان و كارگران با پرداخت مبلغ مختصري ميتوانستند شب را در قهوهخانه بگذرانند.
يكي از عادات شناخته شده قهوهخانه روها تسبيح بازي و تسبيح انداختن بود. البته تسبيح قهوهخانه با تسبيح مسجد فرقهاي اساسي دارد. تسبيح مسجد صد و يك دانه دارد در حالي كه تسبيح قهوهخانه، كه براي تفريح و مشغوليت است، دانههايش از سي و سه عدد تجاوز نميكند و «چركه» ناميده ميشود. اين تسبيحها از سنگهاي معدني درست ميشود و بعضي از انواع آنها بسيار پرقيمت ميباشد. تسبيح بازها بخصوص موقع كشيدن قليان تسبيح نيز ميانداختند. قهوهخانه نوحه خوانها (نوحه خوانلار قهوهسي) در نزديكي مسجد جامع (جمعه مچيد) واقع شده بود. اين قسمت از بازار تبريز رنگ مذهبي غليظتري داشت و چون مسجد جامع حوزه علمي آذربايجان بود بدين جهت وجود طلاب و مدرسين روحاني آن حدود را شبيه بازار قم مينمود. چند كتابفروش نيز در آنجا بودند كه منحصراً كتب ديني ميفروختند. قهوهخانه نوحه خوانها متناسب با تقويم مذهبي رنگ عوض ميكرد. در نيمه شعبان و عيد قدير چراغاني ميشد و در ماههاي محرم و صفر و وفات امامان يكسره با علمها و پردههاي سياه پوسيده ميشد. نوحه خوانهاي معروف آن دوره، ذبيح مؤذن زاده اردبيلي و دلريش بودند كه استاد شهريار در ديوان تركي خود چند جا از دلريش تمجيد كرده است.
قهوهخانه خوانندگان در نزديكي دانشگاه يكي ديگر از قهوهخانههاي تبريز بود. قهوهخانه خوانندگان بيشتر محل رفت و آمد و ملاقات اهل هنر و موسيقي بود. مشتريهاي دائمي اين قهوهخانه با فنون خوانندگي و نوازندگي آشنايي داشتند.
قهوهخانه معماران در ميدان ساعت يكي از قديميترين قهوهخانههاي صنفي تبريز بود. در فصل ساختمان يعني از اواسط بهار و بعد از بارندگيهاي نيسان تا اواسط پاييز كه يخبندان شروع ميشد، اين قهوهخانه ساكت و كم مشتري بود.
قهوهخانه قله در منطقه شرقي شهر نيز از قهوهخانههاي تاريخي و بسيار معروف تبريز بود كه رد پاي سه نسل از مبارزان و بزرگان شهر تبريز را در خود داشت. شكارچيها و ورزشكاران زياد به اين قهوهخانه رفت و آمد ميكردند. عسل و سرشير آن براي صبحانه زبانزد خاص و عام بود. بعضي از تجار سرشناس بازار قبل از رفتن به بازار براي خوردن صبحانه به اين قهوهخانه مي رفتند.
بيمناسب نيست به موقعيت بعضي از قهوهخانههاي حومه شهر تبريز نيز اشارهاي بشود. اين قهوهخانه ها نظير قهوهخانه ونيار در جاده اهر، قهوهخانه بام، قهوهخانه خسروشاه و قهوهخانه سعيد آباد (سيدآوا) عموماً قهوهخانههاي روستايي بودند كه در دامنه كوهي واقع شده بودند.
قهوهخانههاي تبريز به سه دسته مجزا تقسيم ميشدند كه عبارت بودند از: قهوهخانههايي كه صنفي بودند، قهوهخانههاي محلي كه محل تجمع و خبرگيري اهل محل بودند و بعد از اينها قهوهخانههايي كه ويژگي بخصوصي نداشتند و همه گونه آدم از اهل شهر يا مسافر و غريبه براي استراحت و خوردن چايي و غذا به آنجاها ميرفتند. خارج از اين تقسيم بندي استثناهايي نظير كافه ماياك كه قهوهخانه مخصوص تحصيلكردهها محسوب ميشد وجود داشتند كه به كافههاي اروپايي بيشتر شباهت داشتند تا قهوهخانههاي سنتي شهر تبريز.
© تمامی حقوق متعلق یه نشریه می باشد
طراحی سایت ، فرابین پندار تبریز